از قراء جره و قامور. (جغرافی غرب ایران ص 112). به مسافت کمی جنوبی اشفایقان و مزرعۀ نصیرآباد، حریم باغ دشت از موقوفات مدرسه منصوریۀ شیراز است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 64 هزارگزی جنوب خاور کازرون بر کنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 142 تن سکنه و آب آن از رود خانه جره تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
از قراء جره و قامور. (جغرافی غرب ایران ص 112). به مسافت کمی جنوبی اشفایقان و مزرعۀ نصیرآباد، حریم باغ دشت از موقوفات مدرسه منصوریۀ شیراز است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 64 هزارگزی جنوب خاور کازرون بر کنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 142 تن سکنه و آب آن از رود خانه جره تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
موضعی به طبرستان. حسن بن زید ملقب به داعی کبیر در آغاز کار استیلای خودبر طبرستان و پس از روزی چند که اکثر حکام و اشراف طبرستان در ظل رایت وی گرد آمدند بمقابلۀ محمد بن اوس حاکم طبرستان از دست طاهریان رفت و در مقدمۀ سپاه محمد بن رستم ونداامید را که برادر اسپهبد عبدالله بن ونداامید بود فرستاد. محمد بن اوس نیز محمد بن اخشیدبن رستم را مأمور مقابلۀ وی کرد و هر دو لشکر در پای دشت بهم رسیدند و جنگ میان دو طرف درگرفت. محمد بن رستم ونداامید محمد بن اخشید را کشت و سرش را نزدیک داعی فرستاد و خود دشمنان را تا آمل تعاقب کرد و سالماًغانماً بازگشت و در پای دشت بموکب داعی پیوست و در آن منزل طبرستانیان بحسن بن زید پیوستند و جمعیتی تمام دست داد. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 342 و 343 شود
موضعی به طبرستان. حسن بن زید ملقب به داعی کبیر در آغاز کار استیلای خودبر طبرستان و پس از روزی چند که اکثر حکام و اشراف طبرستان در ظل رایت وی گرد آمدند بمقابلۀ محمد بن اوس حاکم طبرستان از دست طاهریان رفت و در مقدمۀ سپاه محمد بن رستم ونداامید را که برادر اسپهبد عبدالله بن ونداامید بود فرستاد. محمد بن اوس نیز محمد بن اخشیدبن رستم را مأمور مقابلۀ وی کرد و هر دو لشکر در پای دشت بهم رسیدند و جنگ میان دو طرف درگرفت. محمد بن رستم ونداامید محمد بن اخشید را کشت و سرش را نزدیک داعی فرستاد و خود دشمنان را تا آمل تعاقب کرد و سالماًغانماً بازگشت و در پای دشت بموکب داعی پیوست و در آن منزل طبرستانیان بحسن بن زید پیوستند و جمعیتی تمام دست داد. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 342 و 343 شود
زاغ است و آن را کلاغ دشت (غراب الزرع) نیزمیگویند از آن روی که در دشت و صحرا زندگی میکند: یکی دشت پیمای پرنده زاغ بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی (گرشاسب نامه). محقق حلی در کتاب شرایع آرد: و یحل غراب الزرع. و رجوع به زاغ دشتی، زاغ اهلی، زاغ ده باش و زاغ شود
زاغ است و آن را کلاغ دشت (غراب الزرع) نیزمیگویند از آن روی که در دشت و صحرا زندگی میکند: یکی دشت پیمای پرنده زاغ بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی (گرشاسب نامه). محقق حلی در کتاب شرایع آرد: و یحل غراب الزرع. و رجوع به زاغ دشتی، زاغ اهلی، زاغ ده باش و زاغ شود
گاو شیرده. گاوی که بسیار شیر دهد: گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر. انوری. گاو دوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد. ابوالفرج رونی. امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
گاو شیرده. گاوی که بسیار شیر دهد: گاو دوشای عمر او ندهد زین پس از خشکسال حادثه شیر. انوری. گاو دوشای عمر بدخواهش برۀ خوان شیر گردون باد. ابوالفرج رونی. امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
آنکه دارای چشمی گشاده بود فراخ چشم: گاو چشمی چو شیر آشفته شب نیاسوده روز ناخفته. (نظامی)، قسمی بابونه است که آنرا بابونه زرد گویند: زبس کش گاو چشم و پیل گوش است چمن چون کلبه فروش است. (کلیله. مصحح مینوی) توضیح عموم این گلها بنظر مردم شبیه به چشم آمده است و بنامهایی مثل چشم گاو و چشم گربه و چشم بز و چشم آهو و در عربی عین الثور و عین البقرو عین التیس خوانده اند و غالبا در باب جنس و نوع آنها اشتباه و همه را بیکدیگر خلط کرده اند. در کتاب الابنیه گوید بهار را عین البقر خوانند... اسپرمست که اقحوان خوانندش... و نیز بستان افروز جنسی است ازو. در قانون ابن سینا و کتاب الفلاحه و مفردات ابن البیطار بهار را با اقحوان زرد و عرار و بابونج اصفر یکی گفته اند با گلبرگهای زرد و گلهای لوله ای سرخ و در وسط (شبیه به شب بو و همیشه بهار) با برگهای پهن تر و ضخیمتر از برگهای بابونج و این وصف با نوعی از گل داودی نیز مطابق می آید
آنکه دارای چشمی گشاده بود فراخ چشم: گاو چشمی چو شیر آشفته شب نیاسوده روز ناخفته. (نظامی)، قسمی بابونه است که آنرا بابونه زرد گویند: زبس کش گاو چشم و پیل گوش است چمن چون کلبه فروش است. (کلیله. مصحح مینوی) توضیح عموم این گلها بنظر مردم شبیه به چشم آمده است و بنامهایی مثل چشم گاو و چشم گربه و چشم بز و چشم آهو و در عربی عین الثور و عین البقرو عین التیس خوانده اند و غالبا در باب جنس و نوع آنها اشتباه و همه را بیکدیگر خلط کرده اند. در کتاب الابنیه گوید بهار را عین البقر خوانند... اسپرمست که اقحوان خوانندش... و نیز بستان افروز جنسی است ازو. در قانون ابن سینا و کتاب الفلاحه و مفردات ابن البیطار بهار را با اقحوان زرد و عرار و بابونج اصفر یکی گفته اند با گلبرگهای زرد و گلهای لوله ای سرخ و در وسط (شبیه به شب بو و همیشه بهار) با برگهای پهن تر و ضخیمتر از برگهای بابونج و این وصف با نوعی از گل داودی نیز مطابق می آید
اگر در خواب گاو چشم به وقت خود بیند، دلیل که او را فرزندی آید اگر بی وقت بیند تاویلش بد است. اگر درخواب گاوچشم را پژمرده دید، دلیل که غمگین شود. جابر مغربی دیدن آن به خواب، دلیل بر کنیزک است. محمد بن سیرین
اگر در خواب گاو چشم به وقت خود بیند، دلیل که او را فرزندی آید اگر بی وقت بیند تاویلش بد است. اگر درخواب گاوچشم را پژمرده دید، دلیل که غمگین شود. جابر مغربی دیدن آن به خواب، دلیل بر کنیزک است. محمد بن سیرین
دیدن گاو دشتی به خواب، دلیل مردی توانگر است. اگر بیند گاو دشتی را شکار بگرفت یا کسی به وی داد، دلیل که به قدر آن مال یابد. اگر که بچه گاو دشتی بگرفت، دلیل که او فرزندی آید. اگر بیند گوشت گاو دشتی خورد دلیل که دولت و قوت یابد.
دیدن گاو دشتی به خواب، دلیل مردی توانگر است. اگر بیند گاو دشتی را شکار بگرفت یا کسی به وی داد، دلیل که به قدر آن مال یابد. اگر که بچه گاو دشتی بگرفت، دلیل که او فرزندی آید. اگر بیند گوشت گاو دشتی خورد دلیل که دولت و قوت یابد.